بسم الله الرحمن الرحیم

"برای جستجو در بخش دانلود رمان و داستان کلیک کنید"

به دلیل گستردگی رمان و داستان در بین ایرانی ها و همچنین کثرت علاقمندهای این بخش از ادبیات ، بر آن شدیم تا رمان های پرطرفدار و زیبا را در وبلاگ برای دانلود قرار بدیم تا براحتی بتوانید آنها را دانلود و استفاده کنید

از این پس شما بازدیدکنندگان وبلاگ می توانید رمان و داستان های زیبا را در این بخش از وبلاگ دانلود کنید.

با تشکر از سایت کتابخانه مجازی ایران

  جهت ورود به این بخش کلیک کنید 

خزان

شاعر : علی میرزایی

به باغ کوچکی نزد یک طوسم
خزان را صبح صادق دست بوسم

سکوت مطلقی حاکم به باغ است
مرا دل خوش به آواز کلاغ است

به گوش آید صدای پای آهی
که بر خیزد زسینه گاه گاهی

هزاران برگ روی شاخه لرزان
و یا روی زمین افتان و خیزان

خلاف مصریان اطراف" مرسی"
کنند از یکدگر احوال پرسی

چه در شادی چه در هنگامه ی مرگ
نبینی بین شان یک برگ نا برگ

چه روی شاخه ی بالا چه پایین
همه باشند بر یک نظم و آیین

ز سهم یک د گر چیزی نخور دند
از آب و خاک یکسان بهره بردند

اگر از گشنگی برگی بمیرد
زبرگ دیگری چیزی نگیرد

کنار برگی ار یک غنچه رویید
دگر برگی،نهان اورا نبویید

کنارش غنچه ماند و میوه گردید
چو میوه چیده شد او بیوه گردید

به فکر غنچه ی د یگر نیفتاد
به دامن پای پیچید و بیفتاد

دو فصل از سال برگی زندگی گرد
ولی با غی پر از آزادگی کرد

(رها)آدم نما ها را تو بنگر
اسیر بردگی عمری سراسر

دلم تنگه

شاعر : ایمان کریمی

هر شب کنار پنجره تا صبـــح یاد تو
بغضی درون حنجره تا صبــح یاد تو
چشمم برای خاطر تو اشک میچکد
نم نم مرور خاطره تا صبــــح یاد تو

شاعر : جواد نوروزی

دود چراغ

کی گفته نداریم؟! "نداری" داریم!
عادت به شهید و سوگواری داریم

در مدرسه ها راه شهادت باز است...
از لطف خدا نفت و بخاری داریم !

املا 

بنویسید "فقر"

نوشت "آتش"!

بنویسید "آتش"

نوشت "مدرسه ی روستای شین آباد"!

و معلم

چاره ای جز بیست نداشت

برای املایی

که دست هایی سوخته نوشته اند...!

زنی هزار تکه

شاعر : مینو شیرین بیان

خرد که می شوم
بی خیال تکه های من باش
به هم چسپیده هم اگر شوم ،چه فایده
زنی هزار تکه،
کجای ویترین عقده های مردانه جا می شود؟!؟!

فاش می گویم

شاعر : اکبر نبوی

چرا این روزها دلتنگی ام را فاش می گویم؟
عبور لحظه های سنگی ام را فاش می گویم

مگر در خوابِ این شب های بی پایان چه می بینم؟
که ناگه خواب های رنگی ام را فاش می گویم!

چه دیدم در عبور سایه ها در کوچه ای خاموش؟
که حتی سایه ی کمرنگی ام را فاش می گویم

شب ام دلگیر و سنگین، آفتاب روز من پر درد
نگاه خسته ی پاشنگی ام را فاش می گویم

درون سینه ام مردان مردی ناله ها دارند
ولی آواز مرد گَنگی ام را فاش می گویم

بیا تا بشنوی آواز چنگ ام را در این کاریز
سحر نوشان شوخِ شنگی ام را فاش می گویم

هزاران سالِ تلخ از مرگ رستم رفته اما من
هنوزم چامه های جنگی ام را فاش می گویم!

طعم بیداری ، طعم خواب

شاعر : ابراهیم حاج محمدی

من ،
بر این باورم که ،
هر بامداد و شامگاه ،
کسی ،
خورشید را حجامت می کند .
از این روست که ،
هیچکس ، طعم بیداری را ،
چون خورشید نمی چشد .
آنچنان که ،
هیچکس ،همچون مردگان ،
طعم خواب را !

۷۲

شاعر : اصغر اکبری

ما منتظران! چه ناامیدت کردیم
رودرروی لشکر یزیدت کردیم
هر روز کنار کوفه ی دلهامان
هفتاد و دو مرتبه شهیدت کردیم

***

بر گردن شهر شالي انداخته ايم
در گوشه ي دل حسينيه ساخته ايم
پوشيده سياه و نوحه خوانيم، ولي
افسوس! تو را هنوز نشناخته ايم

چینه دان

شاعر : محسن حسن زاده لیله کوهی

تیپ چهارم قرقاول های زخمی
خواب سقوط دیده اند
یعنی
تا پیپت را
در انبار مهمات
خاموش نکرده باشی
حق نداری
از کیک سه طبقه ی پیروزی
نشخوار کنی!
# # #
یگان زرهی!
دُمت را زیر آب تکان بده
حباب ها
نخودهای برشته نیستند
که زیر کلاه خود
پنهان کنی
و سه دانگش را
به بهانه ی شب عملیات
ذخیره نمایی
مواظب چینه دانت باش
آمبولانس ها
همیشه دیر می رسند

تره بار

شاعر : هادی ارغوان

یلدانرسیده ، میوه ها دررفتند
ماندند کمی و نخبه ها دررفتند

اقلام پلاسیده کماکان ماندند
پرآب ترین وزبده ها دررفتند

امروز تمام میوه هاتحت الحفظ
جمعن همه ازمغازه هادررفتند

اجناس مدورهمگی ازتره بار
جزشلغم وجزتربچه ها دررفتند

گویاهمه شم اقتصادی دارند
ازمعبرتثبیت بها دررفتند

بدنیست اگرمورخان ثبت کنند
روزی که تمام میوه هادررفتند